::: در حال بارگیری لطفا صبر کنید :::
كلمه جايگذين عكس كلمه جايگذين عكس
زمان جاری : یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 - 10:24 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم
معرفی شخصیتی برجسته در مدیریت(آلفرد چاندلر)
تعداد بازدید : 19
nafiseh آفلاین




ارسال‌ها :
14
عضویت:
1 /1 /1393
محل زندگی:
بندر انزلی
سن:
20
معرفی شخصیتی برجسته در مدیریت(آلفرد چاندلر)

آلفرد دوپونت چاندلر یک تاریخ دان بازرگانی و مدیریت در مدرسه بازرگانی هاروارد می باشد. اقدامات او در دو زمینه بسیار مهم بوده است؛ تاریخ بازرگانی و مدیریت و استراتژی بازرگانی، که گاهی اوقات او را پدیدآورنده آن نیز می نامند. برخی از اقدامات بعدی او که به مقایسه تکامل تاریخی بازرگانی در امریکا و انگلستان و اروپا پرداخته است، بحث انگیز بوده است. او نشان داده که چگونه می توان از مطالعه آن چه مدیران درگذشته انجام داده ان، به منظور کسب دیدگاه های جدید درباره طبیعت و فعالیت های امروزی استفاده نمود.
چاندلر در 15 سپتامبر 1918 در گاین کورت به دنیا آمد. خانواده او نسل اندر اسل در امریکا به کار تجارت مشغول بودند. جد او هنری وارنوم پور یک روزنامه نگار بازرگانی و یکی از مؤسسن «استاندارد و پورز» بود؛ همچنین همان گونه که نام دوم چارندلر یعنی دوپونت حکایت از آن دارد، وی یک ارتباط فامیلی با خانواده «دوپونت ها» که مهاجران فرانسوی بودند دارد. دوپونت ها یک شرکت موفق باروت سازی تأسیس کردند که این موفقیت توسط پیر دوپونت شکل گرفت.
وی شرکت خانوادگی خود را به یکی از بزرگ ترین سازندگان باروت و مواد منفجره تبدیل نمود. به دنبال جنگ جهانی اول، دوپونت در کنترل شرکت جنرال موتورز مشارکت نمود و با سازماندهی تیم مدیریت و سازمان آن، سرانجام جنرال موتورز توانست از فورد پیشی بگیرد و به یک خودروساز پیش رو جهانی تبدیل شود. بنابراین اگر نگوییم تجارت در خون چاندلر بوده، ولی در زمان خود بسیار برجسته بوده است. چاندلر به هاروارد رفت و با درجه ای در رشته تاریخ از آن جا فارغ التحصیل شد. جان اف کندی که بعدها رئیس جمهور امریکا گردید، یکی از هم کلاسان چاندلر و عضو باشگاه قایق رانی هاروارد بود. چاندلر نیز مانند کندی در زمان جنگ جهانی به نیروی دریایی امریکا پیوست و تا درجه دریابانی ارتقاء یافت. پس از جنگ، در سال 1945 به مطالعات خود در زمینه تاریخ ادامه داد و درجه دکترای تخصصی خود را در هاروارد تکمیل نمود و پایان نامه دکترا را درباره هنری وارنوم پور تدوین نمود که به صورت یک کتاب در سال 1956 منتشر گردید.
او از سال 1950 تا 1963 در انستیتو تکنولوژی ماساچوست به تدریس تاریخ پرداخت و سپس از سال 1963 تا 1971 در دانشگاه جان هاپکینز در بالتیمور به این امر اشتغال داشت. در سال 1971 به سمت استادی تاریخ بازرگانی در مدرسه بازرگانی هاروارد منصوب گردید ( او در حال حاضر یک استاد بازنشسته می باشد). هاروارد از آن جا که تمرکزگسترده ای بر روی تاریخ بازرگانی و مدیریت نموده است، در میان مدارس بزرگ بازرگانی منحصر به فرد می باشد که این موضوع به سال های قبل و نقش مؤسس آن یعنی ادوین گای، تاریخ دان اقتصاد و تاریخ دانان برجسته دیگر نظیر ان اس بی گراس و هنریتا لارسون باز می گردد. تاریخ بازرگانی در هسته برنامه های آموزشی بازرگانی هاروارد قرارگرفته است و چاندلر نقش مؤثری (اغلب به صورت غیرمستقیم) در توسعه آموزش تاریخ بازرگانی در سایر دانشگاه ها نیز داشته است. وی ایده های خود را به صورت روشن و به شیوه های تأثیرگذار در نوشته های خود بیان نموده است. همچنین علاوه بر مطالعه هنری پور، سه اثر بزرگ دیگر نیز به جای گذاشته است که عبارت اند از : «استراتژی و ساختار» (1962)، «دست مرئی» (1977) و «صعود تدریجی و هدف» (1990). این آثار هر سه بسیار پرفروش و برنده جوایز متعددی بوده اند.


به عنوان مثال دست مرئی، کتاب برگزیده بازرگانی و برنده جایزه پولیتزر گردیده است. گرچه در در سه کتاب مباحث مشترکی مطرح گردیده ولی به مدیرتی از دیدگاه های مختلف نگریسته شده است. کتاب استراتژی و ساختار، ماهیتاً پاسخ های سازمان به تقاضاهای رشد و تغییرات و چگونگی برخورد مدیران با اعمال استراتژی های اجباری از طریق ایجاد الگوی جدید سازمان را مورد بررسی قرار داده است. کتاب دست مرئی، به بیان این مطلب می پردازد که این الگوی جدید از طریق توسعه مدیریت به عنوان یک حرفه ایجاد می شود و سرانجام، کتاب صعود تدریجی و هدف، تلاشی است جهت تشریح موفقیت نسبی شرکت های بزرگ امریکایی در مقایسه با رقبای آلمانی و انگلیسی و بیان این که علت این موفقیت، شکست آلمان و انگلیس در توسعه مدیریت بوده است (دانشجویان جدید چاندلر، این سـه کتـاب را بایـد بـه ترتیب مطالعـه می کردند، زیرا هـرکدام از آن ها، نتیجه گیری از کتاب های قبلی را به همراه داشتند). کتاب استراتژی و سـاختار، به بیان چهـار مطالعه مـوردی در تاریخ بازرگـانی پرداخته اسـت: دوپونت، جنرال موتورز، استاندارد اویل (نیوجرسی) و سیرز روبوک. تمامی این چهار شرکت، جزو شرکت های بسیار موفق دهه 1920 به بعد بوده اند.
به نظر چاندلر علت موفقیت این شرکت ها، توانایی در سازگاری سریع با یک شکل جدید ساختار سازمانی می باشد (الگوی چند بخشی) که به آن ها اجازه رشد و تغییر را داده است. این تغییر از طریق ایجاد تعدادی بخش عملیـاتی نیمـه مستقل امکان پذیر می¬گـردد کـه بر اساس ناحیه جغرافیایی و یا گروه ویژه ای از محصولات می باشند. همه بخش ها تحت نظارت بخش مرکزی شرکت بوده و باید با استراتژی های کلی سازمان هماهنگ باشند و مسؤولیت عملیات به خود آن ها تفویض گردیده است. چاندلر معتقد است تمـامی شـرکت هـای موفق امریکایی در سال های 1920 تا 1960 ، خود را با این شکل سازمانی سازگار نموده بوده اند؛ بنابراین الگوی چند بخشی نقش اساسی در رشد سریع تجارت امریکا داشته است. این شکل سازمانی یک مدل غیرانعطاف پذیر نمی باشد و همان گونه که چاندلر به بررسی دقیق چهار شرکت فوق الذکر پرداخته است، هرکدام از آن ها از این شکل به صورت مطابق با نیازهای خود استفاده نموده اند.
این موضوع، چاندلر را به مهم ترین نتیجه گیری خود می رساند و آن این است که : «ساختار پیرو استراتژی می باشد.» وی انتخاب یک سـاختار سازمانی را تصمیمی می داند کـه همیشه باید بر اساس استراتژی سـازمان باشد: «ساختار پیرو استراتژی است و ساختار پیچیده نتیجه چند استراتژی اصلی به هم پیوسته می باشد.» هر چهار شرکت مورد مطالعه در اثر تغییرات تکنولوژی و بازارهای اصلیف نیازمند ایجاد تغییرات اساسی در استراتژی خود گردیده بودند و پاسخ استراتژیک در هر حالت «تغییر» بود؛ الگوی چند بخشی به منظور اجرای این استراتژی و پاسخ به تغییر انتخاب و سازگارگردید. در نسبت دادن سهم عمده موفقیت های شرکت های امریکایی به کاربرد الگوی چند بخشی، ممکن است چاندلر دچار ساده اندیشی شده باشد، زیرا الگوی چند بخشی، تنها پاسخ شرکت ها به تغییر استراتژی نمی باشد و عناصر دیگر نیز می توانند در آن دخیل باشند. در هر یک از موضوعات تغییر سازمان که منتهی به سازگاری الگوی چند بخشی گردیده، یک قهرمان وجود داشته است: پیر دوپونت از دوپونت، آلفرد اسلوان از جنرال موتورز، روبرت وود از سیرز روبوک و والتر تیگل از استاندارد اویل. این ارتباط میان قهرمانان مذکور و مدیران و کارکنان شان بود که اغلب تعیین کننده طبیعت و موفقیت تغییر سازمان بود و در کتاب استراتژی و ساختار، به آشکارکردن ارتباطات نزدیک میان رهبری و تغییر سازمان و ساختار شرکت ها پرداخته شده است. الگوی چند بخشی جهت موفقیت، نیازمند وجود یک سلسله مراتب مدیریتی حرفه ای و قوی می باشد؛ سازمان هایی که به تازگی غیرمتمرکز شده باشند، نیازمند مدیریت قوی هم در بخش ها و هم در مرکز هستند.
چاندلر در اثر مهم بعدی خود (دست مرئی: انقلاب مدیریتی در تجارت امریکا) به بررسی چگونگی افزایش سازمان های بزرگ از طریق رشد یک کلاس مدیریتی حرفه ای و جداسازی مالکیت از کنترل می پردازد. عجیب این جاست که چاندلر به اقدامات انجام شده در این رابطه توسط آدولف برل و گاردینر مینز که در کتاب «شرکت و دارایی اختصاصی» منتشرگردیده بود توجه زیادی نکرده است و همچنین به کتاب «انقلاب مدیریتی» که توسط جیمز برنهام نوشته شده بود، فقط در یک زیرنویس اشاره نموده است. یک دلیل می تواند این باشد که برل، مینز و برنهام کاملاً مخالف جدا سازی مالکیت و کنترل بوده اند، درحالی که چاندلر قویاً آن را تأیید می نماید. او ابتدا تصویری از مؤسسات امریکایی قبل از جنگ تمدن ارائه می کند که کوچک، محلی و معمولاً خانوادگی اداره می شدند. مؤسسات بزرگ تر از زمانی ظهور کردند که هماهنگی مدیریتی، باعث بهره وری بالاتر، هزینه های کمتر و سود بیشتر گردید. عامل کلیدی در این جا این بود که برخی از فعالیت ها که قبل از آن توسط شرکت های دیگر انجام می گرفت (نظیر توزیع، بازاریابی، تولید قطعات و ... ) می توانسـت در داخل شـرکت و توسط منـابع درونی شرکت انجام گیرد و هرچه مدیریت قوی تر بود، فعالیت های بیشتری می توانست در درون شرکت و با کنترل و صرفه بیشتر انجام شود. لذا موضوع کتاب دست مرئی، مدیریت حرفه ای است که سرانجام شرکت را راهنمایی و کنترل می کند. مدیریت حرفه ای پیش نیازی برای رشد می باشد. هنگامی که مؤسسات رشد می کنند، مدیران سطح بالای آن تبدیل به مدیران ماهر می شوند و کارشان فنی تر و پیچیده تر می گردد و در صورتی که فرآیند رشد استمرار یابد، مالکین مؤسسات در می-یابند که آن ها دیگر نمی توانند به طور مستقیم به کنترل مؤسسه بپردازند و وظیفه کنترل را به مدیران تفویض می نمایند و این منجر به جداسازی مالکیت و کنترل می گردد. این جداسازی نیز به نوبه خود منجر به تغییر استراتزی می گردد. به گفته چاندلر، مدیران حرفه¬ای بیشتر تمایل به رشد درازمدت و باثبات دارند تا سود کوتاه مدت، و سرانجام این که اندازه، قدرت اقتصادی و جهت گیری استراتژیک این مؤسسات بزرگ باعث تغییر اقتصاد، به ویژه اقتصاد در بخش صنعتی که در آن به فعالیت مشغول هستند می گردد. پرده آخر نمایش، انتقال به سمتی است که چاندلر آن را «کاپیتالیسم مدیریتی» می نامد و در آن تصمیمات عمده که وضعیت و موقعیت کنونی و آتی مؤسسات را تعیین می کنند، توسط مدیران حرفه ای اتخاذ می گردند.


چاندلر می گوید نخستین صنایعی کـه در مقیاس گسترده با مدیریت حرفه ای سازگار گردیدند، شرکت های راه آهن و تلگراف بودند که مشکلات مدیریتی به ویژه در فواصل طولانی در آن ها حاد بود، هماهنگی مدیریتی حرکت قطارها و ترافیک برای امنیت مسافران و جا به جایی مطلوب حجم گسترده بار میان راه آهن های کشورهای مختلف ضروری بود. این هماهنگی همچنین برای انتقال هزاران پیام از طریق خطوط تلگراف لازم بود. در اشکال دیگر حمل و نقل که حجم مبادلات اندک بود و یا حرکت با سرعت های پایین انجام می گرفت، این هماهنگی ضرورت کمتری داشت. هنگامی که سایر صنایع رشد خود را آغاز نمودند، شرکت های متعلقه به آن ها، تکنیک های استفاده شده توسط صنایع راه آهن و تلگراف را مورد استفاده قرار دادند و درحقیقت می توان مشاهده نمود که بسیاری از مدیران برجسته اواخر قرن نوزدهم، دارای سوابقی در صنایع راه آهن و یا تلگراف بوده اند. بنابراین راه آهن ها و تلگراف عملکرد دوگانه¬ای داشته اند: ایجاد تکنیک های مدیریت هماهنگ کننده سازمان های بزرگ در مقیاس های بزرگ جغرافیایی و ایجاد فرصت های بازاریابی و توزیع که رشد فیزیکی را امکان پذیر نمود. چاندلر بــه عنوان مثال از صنایع بسته بندی گوشت نــام می برد کــه راه آهن آن ها را قادر ساخت سازمان های بزرگ و پیچیده ای برحسب منطقه جغرافیایی ایجاد نمایند، به گونه ای که انبار دامی آن ها در غرب و مرکز بوده و گوشت را در مرکز شهری در شرق به فروش می رسانده اند. همچنین صنایع دیگری نظیر فولاد، زغال سنگ و نفت نیز قادر گردیدند به این ترتیب رشد نمایند و در نتیجه با رشد شرکت ها، سلسله مراتب مدیریتی آن ها نیز توسعه یافت و در آن ها تحول استراتژیک ایجاد گردید که منجر به انقلاب مدیریتی شد. چاندلر می گوید برای ادامه رشد یک شــرکت، سـلسله مـراتب مدیریتی الزامی اســت و می تواند یک منبع قدرت بزرگ سازمانی باشد.
در دهه 1920 و 1930 ، امریکا رهبر جهانی در ایجاد و توسعه سلسله مراتب مدیریت حرفه ای بود و همین توسعه بود که باعث رشد الگوی چند بخشی گردید و سطح اقتصادی ایالات متحده را به سطح غالب جهانی مبدل گردانید. چاندلر تردید ندارد که کاپیتالیسم مدیریتی، بالاتر از همه الگوهای دیگر می باشد. چاندلر به منظور اثبات ادعای خود، به سومین نوشته یعنی «صعود تدریجی و هدف» باز می گردد تا به مقایسه سازمان های تجاری امریکا و سازمان های مشابه دو رقیب عمده، یعنی انگلستان و آلمان بپردازد. چاندلر دریافت که آلمان توسط عاملی که وی آن را «کاپیتالیسم مدیریتی» شرکت نامید، تحت تأثیر قرار گرفته است. شرکت های آلمانی تمایل داشتند خود را با مدلی سازگار نمایند که مشابه مدل های مورد استفاده در امریکا با مشخصه سلسله مراتب مدیران حرفه ای باشد، ولی به علت برخی از عوامل اجتماعی و فرهنگی بیشتر ترجیح می دادند به هدایت شبکه های پیوسته درونی شرکت بپردازند تا این که خود را درگیر رقابت های همه جانبه نمایند. بهنظر چاندلر این حرفه گرایی، دلیل آغاز مجدد فعالیت های اقتصادی آلمان پس از جنگ دوم جهانی را به خوبی بیان کرده است. از سوی دیگر، اقتصاد انگلستان مورد انتقادات شدیدی قرارگرفته است.
به نظر چاندلر، وابستگی انگلستان برای مدت طولانی به مدلی که وی آن را «کاپیتالیسم شخصی» می نامد، موجب گردید مالکین مشاغل، خود به کنترل بپردازند و از تفویض وظیفه کنترل به مدیران حرفه ای امتناع ورزند. این فقدان تحول و امتناع از جداسازی مالکیت و کنترل باعث بازداشتن صنایع انگلستان از رشد و رقابت گردید و عامل مهمی برای رکود پس از جنگ بود. کتاب صعود تدریجی و هدف به ویژه در خارج از امریکا به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و شاید در میان نوشته های چاندلر، کمتر از همه موفق بوده است، زیرا فرضیه خود مبنی بر این که انتقال به «کاپیتالیسم مدیریتی رقابتی» امریکا را قادر ساخت نسبت به رقبای خود، به قدرت اقتصادی بالاتری دست یابد را به خوبی بیان ننموده است و اصلاً به درستی روشن نیست که آیا تسلط اقتصادی امریکا به تنهایی مدیون الگو یا ساختار مدیریتی یژه ای بوده است یا خیر. همچنین ممکن است چاندلر در انتخاب داده های مورد نیاز فرضیه خود دچار اشتباه شده باشد، زیرا وی شرق دور و جنوب اروپا به ویژه ایتالیا را که منشأ بسیاری از شرکت های موفق بوده و از مدل های شخصی و یا خانوادگی کاپیتالیسم استفاده می نموده اند ، در تحلیل خود مورد استفاده قرار نداده است. به علاوه تحلیل او درمورد انگلستان نیز دارای ایراداتی است، زیرا مدیریت حرفه ای در انگلستان، بسیار سریع تر از آن چه که چاندلر فرض نموده پیشرفت داشته است و او شرکت های موفق انگلیسی نظیر صنایع شیمیایی امپریال و نفت انگلستان که جزو شرکت های موفق جهانی در دهه 1930 و 1950 بوده اند و به صورت شخصی و توسط مالکین خود مدیریت می شـده¬اند را مـورد توجـه کمتری قرار داده اسـت.
تردیدی وجود ندارد کـه در انگلسـتان در برابر حرفه¬گرایی مدیریت، مفاومت زیادی وجود داشته است ولی در رکود انگلستان عوامل اقتصادی و فرهنگی دیگری نیز سهیم بوده اند. یک انتقاد جدی تر که توسط دیوید تیس مطرح گردید، این بود که مادامی که الگوی چند بخشی و سلسله مراتب مدیریتی حرفه ای ممکن است باعث تسلط امریکایی ها شده باشند، ولی به نظر می رسد قادر به ادامه روند و حمایت از آن نبوده اند. حتی قبل از انتشار کتاب صعود تدریجی و هدف، برخی از متخصصین امریکایی مدیریت مانند تام پیترز و رزابت ماس کانتر، مخالف ایده سلسله مراتب، معادل سازی آن با بوروکراسی و عدم انعطاف پذیری بوده اند. از این انتقادات که بگذریم، کارهای چاندلر ارزش زیادی داشته اند و شیوه نگرش و تصور ما را از مدیریت تغییر داده است. او نشان داده که چگونه تغییرات در یک بخش مانند حمل و نقل، می توانـد بر روی بسیاری از بخش های دیگر تأثیرگذار باشد. یک تحول در یک شغل می تواند به تغییرات بسیار گسترده تری منتهی شود، همان طورکه ما امروزه در مورد تکنولوژی اطلاعات، شاهد این تغییرات هستیم. مطالعات چاندلر بر روی ارتباط میان استراتژی و ساختار، مبنایی برای تفکر استراتژیک مدرن می باشد. سرانجام این که چاندلر این آگاهی را ایجاد نمود که مدیریت یک مفهوم تاریخی است که در طول زمان توسعه یافته و در آینده نیز به بسط خود ادامه خواهد داد. شیوه او در تحلیل تاریخی، مبنایی برای بررسی روند آینده ارائه می نماید که نقش شناخت تاریخی را به عرصه تفکر مدیریت وارد می کند.
هرگز مغرور نشو...
برگ وقتی می ریزه که فکر می کنه طلاست !
جمعه 01 فروردین 1393 - 14:20
ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش






برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


moisrex
کپی برداری از مطالب این انجمن فقط با درج لینک منبع مجاز می باشد | طراح قالب:Designe انتشار: NSK